کاش می دانستی وقت رفتن به صدای گذر هر قدمت اشک من می ریزد
و نگاهم هر روز لحظه ها ساعتها منتظر آمدنت می ماند
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست
نی چو سوزد خاک و خاکستر شود
دل چو سوزد خانه ی دلبر شود...
دلم را هیچکس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ
او که خوابیده است در این گور
بودنش را هیچکس باور نکرد
اگر در صحنه زندگی به نا گه یکی از تارهای سازت پاره شد
اهنگ زندگی را چنان ادامه بده که هیچ کس نداند بر تو چه گذشته است...
.................................
تا تو رفتی همه گفتند از دل برود هر آنکه از دیده برفت وبه ناباوری و غصه من خندیدند آه ای رفته سفرکه دگر باز نخواهی برگشت کاش می آمدی و می دیدی که در این عرصه دنیای بزرگ چه غم آلوده جدایی هایی ست و بدانی که.... از دل نرود هر انکه از دیده برفت?
نمیتوانم به ابرها دست بزنم،به خورشید نرسیده ام.
هیچ گاه کاری را که تو میخواستی انجام نداده ام.
دستم را تا جایی که میتوانستم دراز کردم.
انگار من آن نیستم که تو میخواهی.
برای اینکه نمیتوانم به ابرها دست بزنم یا به خورشید برسم. نه،نمیتوانم ابرها را لمس کنم یا به خورشید برسم.
نمیتوانم به عمق افکارت راه یابم و خواستهای تو را حدس بزنم.
برای یافتن آنچه تو در رویا در پی آنی،کاری از من بر نمی آید.
میگویی آغوشت باز است،
اما خدا میداند برای چه کس...
برای شکستن من یه اخم کافیه ...
نیازی به فریادت نیست واسه اشک ریختنم سکوت تو کافیه ...
نیازی به قهر نیست برای مردنم حرف رفتنت کافیه ...
نیازی به انجامش نیست
وقتی کسی رادوست داری، گفتن آسان تراست، شنیدن آسان تراست،
بازی کردن آسان تراست، کارکردن آسان تراست.
ووقتی که کسی تورا دوست دارد،
خندیدن آسان تراست.
واگر تنهای تنها باشی،
به مرگ فکرکردن ازهمه چیزآسان تراست
گاه میپرسد که اندوهت زچیست؟!!
فکرت اخر از چه رو اشفته است؟!!
بی سبب پنهان مکن این راز را
درد گنگی در نگاهت خفته است
......................................
.....................................
من پریشان دیده میدوزم بر او
بی صدا نالم که: اینست انچه هست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم :چه خوش رفتم ز دست
.....................................
.....................................
از منست این غم که در جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
به شانه ام زدی که تنهاییم را تکانده باشی!!!
به چه دل خوش کردی؟؟؟
به تکاندن برف از شانه های ادم برفی....!!!!
پایان راه را با من بمان که این دو روز عمرن به سر شود بی تو دریغ
تلخ بود طعم زندگی...
ترکم مکن که دگر نیست فرستم ...
ترکم مکن که دگر نیست طاقتم...
اگر کسی را دوست داشته باشی ،نمی تونی توی چشم های اون زل بزنی...
نمی تونی دوریش را تحمل کنی... نمی تونی بهش بگی که چقدر دوستش داری...
نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...
واسه همینه که عاشق ها دیوونه میشن
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بعد تو این زندگی زیبا نبود