سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما تکیه گاه میان راهیم . آن که از پس آمد به ما رسد ، و آن که پیش تاخته به ما بازگردد . [نهج البلاغه]

*چه زود از یادت رفت*

 

کوهنوردی می‌خواست از بلندترین کوه بالا برود...

او پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. 14.gif


شب، بلندی های کوه را تماماً در برگرفته بود  و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود  و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود...15.gif

 

همانطور که از کوه بالا می رفت، چند قدم مانده به قله کوه، پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد، از کوه پرت شد...34.gif

 

در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت...

 

همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظیم، همه رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد.اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است...


ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه ی سکون برایش چاره ای نمانده جز آن که فریاد بکشد:
" خدایا کمکم کن" 17.gif


ناگهان صدایی پر طنین که از آسمان شنیده می شد، جواب داد:
" از من چه می خواهی؟ "
- ای خدا نجاتم بده!
- واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم؟
- البته که باور دارم.
- اگر باور داری، طنابی که به کمرت بسته است  را پاره کن!!! 13.gif


یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.....


چند روز بعد در خبرها آمد: یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود.
او فقط یک متر با زمین فاصله داشت! 33.gif




عسل ::: یکشنبه 88/6/8::: ساعت 1:34 صبح

/من یه فرهاد من یه تنها /

/من یه دیوونه ی تنها/

/ تو یه همدم تو یه همراز /

/توو شبای سرد رویا/

/من یه قایق توی دریا همسفر با غم موجم /

/توی سادگی چشمات همیشه نقطه ی اوجم /

/واسه ی به هم رسیدن پرو بالمون رو بستن/

میدونم محاله اما باز به انتظار نشستم/

/ من یه شبگرد غریبم توشبای بی ستاره/

/ اما تو پاک و پر احساس میشکنی با یه اشاره/

/ منو تو همزبونیم هر دومون بی نشونیم /

/یادته یه روز میگفتی همیشه با هم میمونیم؟/

/ روزگار چه بی وفا بود یدفعه ازم بریدی/

/ هرچی التماس میکردم صدامو نمیشنیدی/

/ حالا من خسته و تنها گوشه ی زندون دنیا/

/ باز به انتظار میمونم تا بیایی پیش من اینجا/ 




عسل ::: جمعه 88/5/23::: ساعت 12:50 صبح

یه زمانی به دوستیها خیلی اعتقاد داشتم.

فکر میکردم یه رابطه حالا به هر شکلی که هست با ارزش و قابل احترامه

اما الان دیگه این فکرو نمیکنم. دخترو پسر هم نداره شکل رابطه هم فرق نداره همه آدمها فقط ادعا دارن

مثلا یه دوستی همیشه ادعا داشت منو دوست داره و رابطه براش ارزش داره من هم خیلی به رابطمون اهمیت میدادم اما اختلاف نظر زیاد داشتیم یه جورایی با هم زیاد بحث میکردیم

از هم دلخور میشدیم و حتی 2و3 روز به هم زنگ نمیزدیم

من کینه ای نیستم به همین دلیل تقریبا تو 90% دلخوریهامون من تماس میگرفتم و خیلی معمولی برخورد میکردم تا اینکه آخرین بار راستش دیگه من تماس نگرفتم و چیزای زیادی فهمیدم

این بنده خدا اصلا منتظر بود همچین موضوعی پیش بیاد که از دست من راحت شه

وتمام این مدت بیچاره من که زنگ میزدم چقدر ناراحت میشده و تو رو دروایسی میمونده . به هر حال کاملا روشنه که باز هم توقع داشته من باهاش تماس بگیرم اما خوب اینجور دوستی برای من ارزش نداره  و خوشحالم که شناختمش ضمنا الان دیگه تردید ندارم که خیلی از بحثهایی که راه مینداخت با منظور بود

حالا اینو گفتم که بگم دوستای خوب هر آدمی ارزش دوستی نداره آدما اونی که ادعا میکنن

 




عسل ::: دوشنبه 88/3/25::: ساعت 6:15 عصر

 

خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد.

وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.

از فرشته مرگ  پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟

فرشته پاسخ داد: نه، تو 30سال و10ماه و 24 روز دیگر فرصت خواهی شد.

بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند.

چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد.

جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.

خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد! بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد.

وقتی برای عزیمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!!

وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ?? سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟

چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟

………..

فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!




عسل ::: پنج شنبه 88/2/31::: ساعت 12:49 صبح

...

دختره جلوی آیینه: من روراست بودم همه چیزو بهت همونطوری که بود گفتم به خدا دست من نبود اما تو

فرصت حرف زدن هم ندادی وقتی هم sms دادم گوشیت خاموش بود

...

اشکاش دیگه نذاشت چشماش آیینه رو ببینه

وقتی سعی کرده بود باهاش حرف بزنه پسره داد زدو گفت یا بگو که تو این کارو کردی یا خفه شو 

و بعد تماس رو قطع کرد .

دختره خیلی سعی کرد از هر زاویه ای که میتونه واقعیت رو بهتر توضیح بده اما هم خیلی عصبی بود و نمیتونست اونطور که باید حرفشو بزنه هم تا میخواست یه جمله بگه پسره اجازه حرف زدن بهش نمیداد

خیلی زنگ زد و آرزو کرد کاش به اندازه دوتا جمله بهش فرصت بده اما...

باز توی آیینه نگاه کرد و گفت : میدونم همه چیز یه کم غیر عادی به نظر رسید من بهت حق میدم

 اما من چه کنم که هیچ دستی تو ماجرا نداشتم؟

من ... آخه چه کنم؟... کاری از دستم بر نمیاد چون من باعث این اتفاق نبودم

...

بهش گفته بود امشب خاموش میکنم و فردا خط رو عوض میکنم که هرگز نتونی باهام تماسی داشته باشی

چرا؟؟؟؟؟

پسره که مهربون بود. بی منطق بود یا میشه گفت منطق عجیبی داشت اما در کل خوب وبا محبت بود

چرا؟؟؟؟

حالا که دختره اینقدر دوسش داشت. چرا بهانه گیر شد؟؟؟؟؟؟

...

تلفن همراه مشترک مورد نظر خاموش است

برای هزارمین بار تو این دو ساعت اخیر این صدا رو شنید

باز هم اشک

توی آیینه به نگاه دیگه انداخت

عزیزم موفق باشی




عسل ::: چهارشنبه 88/2/23::: ساعت 12:57 صبح

 

میدونی وقتی نیستی دل من میشه غمگینو خسته

دوتا چشمای گریونم اگه بری کم کم میشه بسته

آسمون بی تو میباره دلم از بارون بیزاره

دل من ای بیچاره

بری روزای تکراری یا شبای بیقراری

اونارو واسم خاطره میزاری

نمیخوام هیچکی بدونه دلم واسه چی میخونه

دل من ای دیوونه

دیوونه دل بیقراره آروم نداره تورو دوس داره

 میمونه

با تو همیشه بی تو نمیشه دلم چی میشه

 دیوونه

دیوونه دل بیقراره آروم نداره تورو دوس داره

 میمونه

با تو همیشه بی تو نمیشه

بی تو نمیشه

...

آروم صدا کن اسممو در گوشم

مثل همیشه به شوخی بزن در گوشم

ببین چطور عاشق تو شدم توی دنیایی که

جز منو تو این همه توشن

...

 




عسل ::: شنبه 88/2/12::: ساعت 11:18 عصر

سلام به همه ی دوستای گل

همه دوستایی که لطف کردن و این مدت به من سر زدن

ممنون از همه

این سری لطفهاتون رو تک به تک جواب ندادم یه کم این بهار منو تنبل کرده دیگه

به وبلاگ بعضی ها سر زدم به بقیه دوستای گل هم سر میزنم ببخشید دیر شد

از صمیم قلب آرزو میکنم امسال یکی از بهترین سالهای زندگی هممون باشه

جانا همه ی امید من امروز تویی

هستند دگران ولیک دلسوز تویی

شادند جهانیان به نوروز به عید

عید منو نوروز من امروز تویی




عسل ::: پنج شنبه 88/1/20::: ساعت 10:24 عصر

 

سلام به همه ی دوستای خوبم

امیدوارم حال همتون خوب باشه

دیگه خونه تکونی ها هم تقریبا تموم شده پس خسته نباشید

                                

دیگه چیزی به عید نمونده پیشاپیش تبریک میگم

چهارشنبه سوری خیلی مواظب خودتون باشید

امیدوارم به همتون خوش بگذره و از صمیم قلب آرزو میکنم که سال جدید

 برای همه سال خیلی خیلی خوبی باشه

                                              

راستش فکر میکردم این سال رو خوشحال تر و پر انر÷ی تر از

سالی که گذشت شروع میکنم اما باز یه چیزایی نزدیک سال نویی

 هم فکرمو خراب کرده و هم ناراحتم کرده

اما آرزو میکنم شما دوستای گل پر انر÷یو با انگیزه و امید زیاد

این سالو شروع کنید

 




عسل ::: سه شنبه 87/12/27::: ساعت 1:5 صبح

 

میمیرم برات              میمیرم برات...

نمیدونستی میمیرم بی توو بدون چشات

رفتی از برم

 نمیدونستی که دلم بسته به ساز صدات

آرزومه که میدونستی که من میمیرم برات

میمیرم برات                         میمیرم...

عاشقم هنوز                  عاشقم هنوز...

نمیخواستی بمونیو بسوزی به سار دلم

گفتی من میرم ...

تو میخواستی بری تا فرداها گل خوشگلم

برو راهی نیست تا فرداها از آب و گلم

از آب و گلم

گل خوشگلم...

سفرت به خیر...

اگه میری تکو تنها از اینجا تا یه شهر دور

تا یه شهر دور...

برو که رفتن بدون ما میرسه به یه دنیا نور

 برو که رفتن بدون ما میرسه به یه دنیا نور

به یه دنیا نور...

میمیرم برات                 سفرت به خیر...

برو گر شکستی ز من میتونی دوباره بساز

 دوباره بساز...

از دلی شکسته نا امیدو خسته تو باز غرور

از دلی شکسته نا امیدو خسته تو باز غرور

تو بازم غرور

میمیرم...

نمیخوام بیای...

نمیخوام میون تاریکی من تو حروم بشی

نمیخوام ازت...

نمیخوام مثه یه شمع بسوزی تا تموم بشی

برو تو بزرگی میخوام که فقط آرزوم بشی

آرزوم بشی

عاشقم هنوز...

میمیرم برات

نمیدونستی میمیرم بی توو بدون چشات

رفتی از برم

 نمیدونستی که دلم بسته به ساز صدات

آرزومه که میدونستی که من میمیرم برات

میمیرم برات...




عسل ::: پنج شنبه 87/12/22::: ساعت 11:36 عصر

 

سردی نگاهو بشکن فاصله سزای ما نیست

توبمون واسه همیشه این جدایی حق ما نیست

بودن تو آرزومه حتی واسه ی یه لحظه

 میمیرم بی تو

 خوندن من یه بهانست  یه سرود عاشقانست

من برات ترانه میگم تا بدونی که باهاتم

تو خود دلیل بودنم بی تو شب سحر نمیشه

 میمیرم بی تو

 

 من عشقت رو به همه دنیا نمیدم

حتی یادت رو به کوهو دریا نمیدم

 با تو میمونم واسه همیشه

اگه دنیا بخواد منو تو تنها بمونیم

واست ممیرم جواب دنیا رو میدم

 با تو میمونم واسه همیشه

من عشقت رو به همه دنیا نمیدم

 حتی یادت رو به کوهو دریا نمیدم

 با تو میمونم واسه همیشه

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک میکنم

 توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم

 با تو میمونم واسه همیشه

اگه دنیا بخواد منو تو تنها بمونیم

واست ممیرم جواب دنیا رو میدم

 با تو میمونم واسه همیشه

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک میکنم

 توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم

 با تو میمونم واسه همیشه




عسل ::: دوشنبه 87/12/19::: ساعت 12:30 صبح

   1   2   3   4   5      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 11


کل بازدید :137460
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
عسل
همیشه رفتن رسیدن نیست اما برای رسیدن حتما باید رفت
 
 
 
>>لینک دوستان<<
بندیر
لنگه کفش
PARANDEYE 3 PA
Well Come To www.mortazasaeedi.coo.ir
دخترک
ناز آهو
آدمکها

نور
...ترنم...
پاتوق دخترها
لــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )
خورجین عشق
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
هر چی دلت بخواد
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
جواب دادن به شبهه ها
دانستنیها
آهــــــــــــــــــــاوران
در قلمرو سکوت
آزاد راه
دیگرسو
kaveh
تنها
ز دل تـنگـــی خـطی نوشـتم به یـادگـار
دنیای بهانه
هوای بارانی
آسمان بی حجاب
صدای سخن عشق
● باد صبا ●
نسیم خورشید بی حجاب
.... تفریح و سرگرمی ...
حدیث نفس
یادداشت ها
یادداشت های یه آسمونی
توکل به خدا

عاشقان میگویند
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
۩۞۩ عکس،موزیک و مطلب ۩۞۩
خداوند عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت...
حرفهای گفتنی
عمومی

عشق
رضـــــــــــــــــــــــــــــا قـــــــــــــدرتـــــــــــــی
عشق پاییزی
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
پر پرواز
نـو ر و ز
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
چه اهمیتی داره؟
ساغر هستی
خودمو خودم

زیر پوست عشق
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<