میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست
اول سال که اینه خدا به داد بقیه اش برسه
از امسال بدم میاد
..........................................................................................
مرا ندیده برفتی، ندیده ام بگرفتی
برو برو که گرفتار خود ندیده برفتی
بیا که با همه دوری، دل از تو وا نگرفتم
برو که با همه یاری، مرا ندیده گرفتی
به عرش رفت فغانم، چو رفتن تو شنفتم
تو فارغی که برفتی، فغان من نشنفتی
به دوستی تو نازم، که از دیار محبت
غریب وار سفر کردی و به دوست نگفتی
چرا به یاد تو ای گل چو عندلیب ننالم
که در بهار جوانی به کام دل نشکفتی
ز خسته جانیت ای چشم خون گریسته پیداست
که از فغان دلم دوش به صبح نخفتی
گناه طالع من بود رونهفتنت از من
ولی تو راز دل از رازدار خویش نهفتی
تو شهریار، به سر ریز خاک کوی ندامت
سلام به همه دوستای عزیزم
سال نو رو به همتون تبریک میگم
امیدوارم سال خیلی خوبی واسه هممون باشه
با تو هستم ...
با تو ای رویای خام.
با تو هستم...
با تو ای سیلاب درد.
با تو هستم...
با تو ای دیرینه یار.
با تو هستم ای سراپا آرزو
با تو ای جویندة خورشیدو نور...
با تو هستم همنفس،پیمان شکن.
با تو ای سرگشته یار...
با تو ای مینای یار.
در غروب زندگی،در سکوت تلخ و سخت زندگی،
من تو را بسیار محتاجم...
من تو را از ورای جاده ها،
با تنی زخمین ولی قلبی نترس،
از پس چشمان پر شورت،
بدون کینه و نیرنگ می خواهم.
با تو هستم...
من تو را بسیار محتاجم.
یه دوستی که تازه باش آشنا شدم میگفت وبلاگ قشنگی داری در مورد یکی از مطالب نظرشو پرسیدم با تعجب گفت من این مطلب رو ندیدم گفتم لابد یادت نیست اون یکی مطلب چطور؟
گفت من این رو هم که ندیدم
بعد فهمیدم که خانم نه صفحه بعدی و نه آرشیو ها رو خونده
همون صفحه اول رو دیده
گفتم مرسی از لطف و دقت نظرت
خیلی سخته که بغض داشته باشی
اما نخوای کسی بفهمه... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی...
خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری...
خیلی سخته که روز تولدت، همه بهت تبریک بگن، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای...
خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوست نداره...
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت
کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
از این بی راهه تردید از این بن بست می ترسم
از این حسی که بین ما هنوزم هست می ترسم
از اینکه هر دو می دونیم نباید فکر هم باشیم
از اینکه تا کجا می ریم اگه یک لحظه تنها شیم
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست !!!
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه
با خبر باش که من غرق گناهم هر شب
وقتی اشکهایم بر روی زمین ریخت تو هرگز ندیدی که چگونه می گریم .
تو دلم را با بی کسی تنها گذاشتی و چشمانم را به انتظار نگاهت گریان گذاشتی...
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ســـاز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشــق زهر بــی سرو پایی نکنیم